نیو فولدور

آخرین مطالب

تنهای نمیدونم چند

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۰۲ ق.ظ

با اشک خوابیدم و گفتم رها میکنم. نگاه نکردم. خوابیدم. مامانم بیدار کرد بیا چایی. تب داشتم. دستمال کاغذیو کرده بودم تو سوراخ دماغم آب دماغم نیاد. حال بیدار شدن نداشتم. حالا چایی نخورم. گفت تو نشناختی منو، منو شناخته؟ درست شنیدم؟ با من بود؟ یا با یکی دیگه ست؟ چایی سرد شده بود به یه نفس خوردم. شیرینی خرما تو دهنم مونده بود هنوز. اومدم دیدم نیست، خوابیده. نگران شدم، الان وقت خوابه؟ ساعت ۱۱ شب؟ جواب نداد. با من بود یعنی؟ ظرفیت نداره. قضاوت نکنم. قضاوت نکنه. بسه از گفتن قضاوت نکن/ نکنم. رها نکردم، قضاوت میکنم. شناخته منو؟ ۱۱ شب؟ ریموند زرنگه. شبیه ریمونده. نگرانمه. یعنی پدرمه بهم نمیگه؟ نگرانش بودم. یعنی کی‌ام؟

شناخته منو؟

  • ۹۸/۰۲/۲۴